آدم و حوا

خداوند بسیاری از تعالیم و دستورات دینی را در قالب داستان بیان فرموده است تا یادآوری آن آسان باشد. این داستانها برای قیاس با امروز بوده و برخی حتی تمثیل هستند (مانند سخن گفتن سلیمان با پرندگان و مورچگان) و برخی داستانها نیز سرگذشت اقوام گذشته است که برای پند و عبرت آیندگان بیان شده اند. هر انسانی میتواند بسته به میزان علم و ایمان خود از این داستانهای کتاب خدا بهره برده و هدایت یابد.
در این میان داستان خلقت انسان و سرگذشت آدم و حوا یک داستان به ظاهر کوچک است که نکات بسیاری را میتوان از آن کسب نمود. این داستان در تورات سفر پیدایش فصل ۲ و ۳ به صورت مشروح و در چند سوره از قران به صورت خلاصه اما همراه با نکاتی جدید بیان شده است (سوره بقره آیات ۳۰ تا ۳۸ ـ اعراف ۱۱ تا ۲۷ ـ طه ۱۱۵ تا ۱۲۳ – ص ۷۱ تا ۸۳)
در ادامه چند نکته قابل توجه از این داستان ذکر میشود، شما خود میتوانید با تفکر در آیات به نتایج بیشتری دست یابید.

 نه تنها مؤمنان بلکه هر انسانی برتر از ملائکه است

با مطالعۀ آیات مرتبط با خلقت آدم درمی یابیم که آدم در همان ابتدای خلقت و قبل از هر گونه تلاشی در راه خدا و یا انجام عمل نیک و یا کسب درجه و مقامی در پیشگاه الهی، مورد سجدۀ ملائکه و جنیان قرار گرفت. این نشان میدهد که انسان ذاتاً بر ملائکه و اجنه برتری و کرامت دارد و این شامل تمام انسانها چه خوب و چه بد میشود.
حال که خداوند با لطف و رحمت خود، ما انسانها را نسبت به دیگر مخلوقات گرامی داشته، بر ماست که کرامت خود و دیگران را با انجام اعمال و رفتارهای ناشایست خدشه دار نسازیم. در جوامع اسلامی باید حفظ کرامت تک تک انسانها در هر شرایط و موقعیتی که هستند به عنوان یک اصل پذیرفته شود. تحقیر و تمسخر دیگران و بی ارزش پنداشتن خود و یا دیگر انسانها و یا تن دادن به هر خفت و خواری در زندگی یا به بردگی کشیدن دیگر انسانها و …، ناسپاسی در مقابل پروردگاری است که اینهمه به انسان ارزش داده و او را مسجود فرشتگان قرار داده است.

 در کتاب خدا، مرد با زن برابر نیست

در داستان آدم و حوا طبق آیات ذکر شده در قران، خداوند امر فرمود که ملائکه در مقابل آدم سجده نمایند (دقت کنید فقط آدم بود نه حوا)!؟ این نشان میدهد که در نظر خداوند مرد با زن مساوی نیست و بر طبق تورات خداوند از همان ابتدا زن را به عنوان دستیار و معاون مرد برگزیده است. در سوره نساء آیه ۳۴ میفرماید: ٱلرِّجَالُ قَوَّٰمُونَ عَلَى ٱلنِّسَآءِ بِمَا فَضَّلَ ٱللَّهُ بَعۡضَهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ (مردان سرپرست زنان هستند بخاطر آنکه خداوند بعضی را بر بعضی برتری داده است) و در آیه ۳۶ سوره آل عمران آمده که وَلَیۡسَ ٱلذَّکَرُ کَٱلۡأُنثَىٰ (مذکر همانند مؤنث نیست) همچنین در تورات و قران سهم ارث زن و مرد یکسان نیست ولی قطعاً عادلانه است. چون کارهای خداوند بر اساس عدالت و رحمت است و به هیچ کس ظلم نمی کند. عدالت همواره به معنی برابری نیست فرض کنید شما دو فرزند یکی خردسال و دیگری بزرگسال دارید مسلماً مقدار خوراک و امکاناتی که به این دو فرزندتان میدهید برابر و مساوی نیست ولی در عین حال عادلانه است!
پس در کتاب خدا هیچ گاه تساوی بین مرد و زن عنوان نشده است و هر کدام جایگاه خود را دارند. شعار تساوی بین مرد و زن یک شعار شیطانی بیش نبوده و نیست که در قالب بشر دوستانه و ترقی خواهانه بیان میشود و برای فریب مردم اینگونه آراسته شده است. آگاه باشید که شعار تساوی کامل بین زن و مرد و تصویب برخی قوانین تحت عنوان حمایت از زن که حتی بعضاً از تریبون های مذهبی تبلیغ شده و با دروغ به خدا و دین او نسبت داده میشود، نتیجه ای جز شیوع فحشا و سست شدن بنیان خانواده در پی نداشته است!؟

 مرد مسئول اصلی خانواده است

درست است که آدم و حوا هر دو با هم از میوۀ درخت ممنوعه خوردند و مرتکب گناه شدند اما خداوند مرد را مقصر اصلی این نافرمانی میداند. با رجوع به آیات مربوط به این داستان میبینیم که خداوند عهد خود را با آدم استوار ساخته و بیشتر او را مورد خطاب و یا عتاب قرار داده است.
سوره طه: از قبل با آدم عهد بستیم ولی در او عزمی نیافتیم (۱۱۵) و هنگامی که به ملائکه گفتیم بر آدم سجده کنید پس سجده کردند بجز ابلیس که سر باز زد (۱۱۶) پس گفتیم ای آدم این دشمن تو و همسرت است پس شما را از این باغ بیرون نکند که به سختی افتید (۱۱۷) … و آدم پروردگارش را نافرمانی کرد و گمراه شد (۱۲۱) …
در داستانهای مربوط به انبیاء نیز که در قران و یا کتاب مقدس ذکر شده است همواره مرد به عنوان رئیس و مدیر خانواده بوده و مسئولیت خانواده بر عهدۀ او گذاشته شده است. مثالها در این باره بسیار است که دو مورد از قران و یک مورد از انجیل ذکر میشود.
سوره طه آیه ۱۳۲ : (ای پیامبر) خانواده ات را به نماز امر کن و بر آن پافشاری کن.
سوره هود آیه ۸۱: گفتند ای لوط ما فرستادگان پروردگارت هستیم … پاسی از شب گذشته خانواده ات را حرکت بده و …
مورد دیگر هنگامی که هیرودیس (پادشاه رومی) قصد کشتن عیسی مسیح تازه متولد را داشت، در فصل ۲ آیه ۱۳ از انجیل متی چنین میفرماید: ناگاه فرشتۀ خداوند در خواب به یوسف (شوهر مریم) ظاهر شده گفت برخیز و طفل و مادرش را برداشته و به مصر فرار کن و در آنجا باش تا به تو خبر دهم زیرا که هیرودیس طفل را جستجو خواهد کرد تا او را هلاک نماید.
در اینجا هم میبینیم با اینکه مریم از مقام ایمانی بالایی برخوردار بوده و خداوند در آیه 42 از سوره آل عمران او را به عنوان برترین زن جهان برگزیده است و فرزندش عیسی نیز از نسل یوسف نبوده بلکه به اذن پرودگار بدون پدر متولد شده بود اما خداوند مسئولیت حفظ و هدایت خانواده را بر عهدۀ یوسف یعنی شوهر مریم گذاشته است.

 بهشت آدم و حوا بر روی زمین بوده است

آیا آدم در بهشت زمینی بوده یا آسمانی؟ برخی میپندارند که بهشت اولیه آدم جایی در آسمان بوده و اگر از درخت ممنوعه نمیخورد، الان ما نیز آنجا بودیم. با توجه به این اشتباه بوده که حافظ نیز سروده است:
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود / آدم آورد در این دیر خراب آبادم
اگر به سفر پیدایش که اولین کتاب از اسفار پنجگانۀ تورات است رجوع کنیم به سادگی میبینیم که بهشت آدم در واقع باغی بنام عدن بر روی زمین بوده است که شرایط و امکانات لازم را برای زندگی راحت آدم و حوا فراهم کرده بود ولیکن بعد از اینکه ابلیس آنها را فریفت و از میوۀ درخت ممنوعه خوردند از باغ عدن اخراج شده و برای ادامۀ زندگی مجبور شدند با رنج و زحمت نان خود را تهیه کنند.
اهل قران اگر به جای کتب احادیث و تفسیر که راهی را برای نفوذ شیطان در عقیده و باور مردم باز کرده به کتب آسمانی قبل رجوع کنند به سادگی پاسخ بسیاری از سوالات خود را دریافت خواهند کرد. قران بارها کتب آسمانی قبلی را تأیید و تصدیق کرده و ایمان به آنها را شرط تقوا بیان نموده است ولی اهل قران برخلاف دستور خداوند به این ایمان آورده اند که کتب قبلی تحریف شده و مضر هستند!؟
در قران برای رانده شدن آدم از باغ بهشت از کلمه هبوط استفاده شده است. در کتب تفسیری، هبوط را به معنی فرود آمدن و پایین آمدن معنا کرده و گفته اند که آدم از بهشت آسمانی به زمین رانده شده است. اما با جستجوی ریشه هبط در قران درمی یابیم که مشتقات این فعل بجز داستان آدم در چند آیه دیگر هم بکار رفته است. برای مثال:
(هود – ۴۸) قِیلَ یَٰنُوحُ ٱهۡبِطۡ بِسَلَٰمٖ مِّنَّا وَبَرَکَٰتٍ عَلَیۡکَ وَعَلَىٰٓ أُمَمٖ مِّمَّن مَّعَکَ
در این آیه هنگام فرود آمدن نوح از کشتی به او گفته میشود که هبوط کن.
(بقره – ۶۱) وَإِذۡ قُلۡتُمۡ یَٰمُوسَىٰ لَن نَّصۡبِرَ عَلَىٰ طَعَامٖ وَٰحِدٖ … ٱهۡبِطُواْ مِصۡرٗا فَإِنَّ لَکُم مَّا سَأَلۡتُمۡ
در اینجا نیز هنگامی که بنی اسرائیل از موسی غذاهای متنوع خواستند به آنها گفت که به مصر هبوط کنید تا آنچه را که میخواهید بیابید.
پس کلمه «هبوط» برای رفتن از یک جای بهتر به جای بدتر یا کم ارزشتر در روی زمین هم بکار میرود که نمونه آن در آیات فوق آمده است. همین فعل که در مورد اخراج آدم از باغ بهشت نیز بکار رفته امکان میدهد که بهشت بر روی زمین بوده و لزوماً در آسمان نبوده است.
با بررسی و مطالعۀ آیات دیگر قران با قاطعیت میتوان گفت که بهشت مذکور جایی بر روی زمین بوده است. برای مثال در آیه ۳۰ سوره بقره، خداوند خطاب به ملائکه میفرماید که وَإِذۡ قَالَ رَبُّکَ لِلۡمَلَٰٓئِکَهِ إِنِّی جَاعِلٞ فِی ٱلۡأَرۡضِخَلِیفَهٗ من در زمین جانشینی قرار خواهم داد. (دقت کنید در زمین و نه در آسمان) همچنین در آیات دیگر میفرماید آدم را از خاک و گل زمین آفریدیم. پس آدم از همان ابتدا بر روی زمین خاکی خلق شده و تا لحظه مرگ که به خاک برگشته بر روی زمین بوده است.

غرور و تکبر آفت ایمان است

سوره اعراف: (خداوند به ابلیس) گفت هنگامی که تو را امر کردم چه چیزی تو را بازداشت که سجدی کنی؟ گفت من از او بهترم مرا از آتش آفریدی و او را از گل (۱۲) خداوند فرمود از این (مقام) بیرون شو که تو را نرسد که در آن تکبر کنی پس خارج شو که تو از کوچک شدگانی (۱۳)
سوره اسراء: و هنگامی که به ملائکه گفتیم بر آدم سجده کنید پس سجده کردند بجز ابلیس که گفت آیا سجده کنم برای کسی که از گل آفریدی؟ (۶۱)
طبق آیات فوق این غرور و تکبر ابلیس بود که باعث شد فرمان خدا را نادیده بگیرد و مقام خود در نزد خداوند را از دست بدهد.
انجیل متی (۵ : ۱۹) پس هر کس یکی از کوچکترین احکام خدا را بشکند و به مردم نیز چنین تعلیم دهد در ملکوت آسمان کمترین شمرده شود اما هر کس به آنها عمل کند و تعلیم نماید او در ملکوت آسمان بزرگ خوانده خواهد شد.
انجیل متی (۲۳ : ۱۱-۱۲) آن کس در میان شما بزرگتر است که خدمتگزار شما باشد. هر کس تکبر ورزد پست گردد و هر که خود را فروتن سازد سرافراز گردد.
استکبار به معنی طلب بزرگی کردن و به دنبال بزرگی بودن است. تکبر انسانها یکی از علل اصلی هدایت نشدن آنها در طول تاریخ بوده است که به سبب آن حاضر نشده اند سخن پیامبران را بپذیرند. مثال آن در قران بسیار است.
فَأَمَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ فَیُوَفِّیهِمۡ أُجُورَهُمۡ وَیَزِیدُهُم مِّن فَضۡلِهِۦۖ وَأَمَّا ٱلَّذِینَ ٱسۡتَنکَفُواْ وَٱسۡتَکۡبَرُواْ فَیُعَذِّبُهُمۡ عَذَابًا أَلِیمٗا … (نساء / ۱۷۳)
وَٱلَّذِینَ کَذَّبُواْ بِ‍َٔایَٰتِنَا وَٱسۡتَکۡبَرُواْ عَنۡهَآ أُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ (اعراف / ۳۶)
قَالَ ٱلَّذِینَ ٱسۡتَکۡبَرُوٓاْ إِنَّا بِٱلَّذِیٓ ءَامَنتُم بِهِۦ کَٰفِرُونَ (اعراف / ۷۶)
وَقَالَ ٱلَّذِینَ لَا یَرۡجُونَ لِقَآءَنَا لَوۡلَآ أُنزِلَ عَلَیۡنَا ٱلۡمَلَٰٓئِکَهُ أَوۡ نَرَىٰ رَبَّنَاۗ لَقَدِ ٱسۡتَکۡبَرُواْ فِیٓ أَنفُسِهِمۡ وَعَتَوۡ عُتُوّٗا کَبِیرٗا (فرقان / ۲۱)
وَإِذَا تُتۡلَىٰ عَلَیۡهِ ءَایَٰتُنَا وَلَّىٰ مُسۡتَکۡبِرٗا کَأَن لَّمۡ یَسۡمَعۡهَا کَأَنَّ فِیٓ أُذُنَیۡهِ وَقۡرٗاۖ فَبَشِّرۡهُ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ (لقمان / ۷)
وَقَالَ رَبُّکُمُ ٱدۡعُونِیٓ أَسۡتَجِبۡ لَکُمۡۚ إِنَّ ٱلَّذِینَ یَسۡتَکۡبِرُونَ عَنۡ عِبَادَتِی سَیَدۡخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ (غافر / ۶۰)
پس تکبر و غرور هم در ابتدای راه ممکن است باعث نپذیرفتن هدایت الهی شود مانند آیات فوق الذکر و هم در میانه راه باعث زایل شدن ایمان و تباه شدن اعمال شود همانند آنچه که برای ابلیس رخ داد. لذا میتوان گفت که تکبر آفت ایمان است.

 ابلیس جنی بود که شیطان شد

بسیاری هنوز فرق بین ابلیس و شیطان را متوجه نشده اند و این دو را یکی میدانند. اگر به داستان آدم و حوا در سوره های مربوطه رجوع کنیم میبینیم که در تمام موارد در ابتدای داستان خلقت انسان این ابلیس بوده که سجده نکرده ولی هنگام وسوسۀ آدم و حوا که میرسد این شیطان است که آن دو را فریب میدهد.
سوره بقره: … فَسَجَدُوٓاْ إِلَّآ إِبۡلِیسَ أَبَىٰ … (۳۴) … فَأَزَلَّهُمَا ٱلشَّیۡطَٰنُ عَنۡهَا فَأَخۡرَجَهُمَا … (۳۶)
سوره اعراف: … فَسَجَدُوٓاْ إِلَّآ إِبۡلِیسَ لَمۡ یَکُن مِّنَ ٱلسَّٰجِدِینَ (۱۱) … فَوَسۡوَسَ لَهُمَا ٱلشَّیۡطَٰنُ … (۲۰)
سوره اسراء : … فَسَجَدُوٓاْ إِلَّآ إِبۡلِیسَ قَالَ ءَأَسۡجُدُ لِمَنۡ خَلَقۡتَ طِینٗا (۶۱) … وَمَا یَعِدُهُمُ ٱلشَّیۡطَٰنُ إِلَّا غُرُورًا (۶۴)
سوره طه: … فَسَجَدُوٓاْ إِلَّآ إِبۡلِیسَ أَبَىٰ (۱۱۶) … فَوَسۡوَسَ إِلَیۡهِ ٱلشَّیۡطَٰنُ … (۱۲۰)
ابلیس یک جن بوده که از فرمان خداوند مبنی بر سجده بر انسان سرپیچی کرد اما توبه نکردن او و در ادامه اصرار او برای گمراه نمودن انسانها از راه راست خداوند باعث گردید که خداوند از لقب شیطان برای او استفاده کند. شیطان یک موجود هیولایی نیست و قیافۀ عجیب و غریبی هم ندارد بلکه یا یک جن و یا یک انسان است! توجه کنید که هیچ کس به عنوان شیطان متولد نمی شود بلکه در طول زندگی و با توجه به تصمیماتی که میگیرد و راهی که انتخاب میکند ممکن است به عنوان شیطان شناخته شود.
پس از خلقت انسان در واقع ابلیس اولین شیطان بود اما پس از او و در طول تاریخ انسانهای زیادی و شاید تعدادی از جنیان به صورت خودخواسته و آگاهانه اقدام به گمراه نمودن انسانها کرده و میکنند که خداوند از همه آنها به عنوان شیطان و شیاطین نام میبرد. مشخصۀ همه شیاطین این است که از راه دین وارد شده و بر سر راه راست خداوند (صراط المستقیم) می ایستند!

توبه باعث پاک شدن گناه نمی شود

در باب توبۀ آدم سوالاتی مطرح شده است از این قبیل که چرا با وجود توبۀ آدم باز هم خداوند او را از باغ بهشت اخراج نمود؟ در جواب گفته اند که شاید دیر اقدام کرده و بعد از اخراج شدن توبه کرده باشد. و سوال دیگری مطرح شده که اگر آدم بعد از اخراج از بهشت توبه کرده چرا خداوند او را به بهشت برنگردانده است؟ شاید توبۀ او از طرف خداوند پذیرفته نشده باشد و غیره.
طرح این گونه از سوالات ناشی از تعالیم مذهبی اشتباهی است که بر ذهن مردم القاء شده است. طبق این تعالیم به محض توبه کردن انسان و پذیرش توبه از سوی خداوند، تمام گناهان انسان بخشیده و پاک میشود! ولیکن با بررسی داستان آدم و حوا و دیگر آیات قران متوجه میشویم که اینگونه نبوده و نیست.
آدم و حوا پس از خوردن میوۀ درخت ممنوعه کاملاً پشیمان شدند قَالَا رَبَّنَا ظَلَمۡنَآ أَنفُسَنَا وَإِن لَّمۡ تَغۡفِرۡ لَنَا وَتَرۡحَمۡنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِینَ (اعراف / ۲۳) و توبه کردند فَتَلَقَّىٰٓ ءَادَمُ مِن رَّبِّهِۦ کَلِمَٰتٖ فَتَابَ عَلَیۡهِۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلتَّوَّابُ ٱلرَّحِیمُ (بقره / ۳۷) و خداوند هم توبۀ آدم را پذیرفته و پس از آن او را هدایت نموده است ثُمَّ ٱجۡتَبَٰهُ رَبُّهُۥ فَتَابَ عَلَیۡهِ وَهَدَىٰ (طه / ۱۲۲)
حال سوال دیگری پیش می آید که آدم بهرحال از بهشت رانده شد پس حاصل توبه برای او چه بوده است؟
توبه به معنی پاک شدن گناهان نیست بلکه فقط باعث ادامه ندادن به گناهان میشود. پس از توبه نیز باید فرصت کافی باشد که انسان اعمال گذشته را جبران کند. هنگامی که فرعون در حال غرق شدن در دریا بود گفت ایمان آوردم که خدایی نیست جز همان که بنی اسرائیل به او ایمان آورده اند و من از مسلمین هستم ولی خداوند در جواب او فرمود: الان؟! در حالی که از قبل معصیت کرده و از فاسدان بودی (یونس / ۹۰ و ۹۱)
توبۀ فرعون بی اثر بود چون خیلی دیر بود و فرصتی برای جبران اعمال بد گذشته را نداشت. اما آدم و حوا بعد از ارتکاب گناه فوراً توبه کرده و در صدد جبران برآمدند، برعکس ابلیس که نه تنها توبه نکرد بلکه بر میزان نافرمانی خود افزود تا جایی که به عنوان شیطان شناخته شد.
اخراج آدم از بهشت نشان میدهد که هیچ گناهی قابل پاک شدن از نامۀ اعمال نیست. تنها راه جبران گناهان گذشته و بعد از توبه (بازگشت به سوی خدا) انجام اعمال صالح همراه با ایمان است که ان شاء الله کفۀ ترازوی اعمال ما را برای داوری در روز قیامت سنگین کند.
فَمَن یَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّهٍ خَیۡرٗا یَرَهُۥ وَمَن یَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّهٖ شَرّٗا یَرَهُۥ (زلزله / ۷ و ۸)

پیمایش به بالا